او محور را از طریق پنجره دید و نتوانست مقاومت کند ، بنابراین او به سکص خفن سمت او رفت ، و او با آرامش از آن استفاده کرد و به لباس های او چسبید
او به ملاقات عمه و عموی خود آمد و فرزند آنها برای تعطیلات آخر هفته از دانشگاه به خانه بازگشت. شبها حدود یک ساعت زیر پنجره هایش می چرخید و به تماشای خوابیدن او در شورت می پرداخت و سینه های بزرگش را در آنجا می چرخاند. او روی او نمی ایستد و بی سر و صدا وارد اتاق او می شود ، یک پتو را پرتاب می کند و اول از همه صعود می کند تا احساس سکص خفن کند که سینه روی تخت خوابیده است.