دانش آموز بلافاصله فهمید که دست سکص خفن جمع دیگری در حال گربه کردن است
در شلوغی و شلوغی مترو عصر سکص خفن ، دانش آموز کتاب را ساکت خواند و ناگهان احساس کرد انگار انگشت کسی در تلاش است بیدمشک او را فشار دهد. او پاهای خود را محکم فشار می دهد ، سعی می کند اجازه ندهد وارد شود و دوباره دست های دیگر را روی سینه ها احساس می کند. به دلیل خرد شدن شدید قادر به چرخش و دادن چهره به افراد بد نیست ، در نهایت نتوانست بیش از حد دست خود را نگه دارد و با رسیدن به ایستگاه تحت فشار قرار گرفت.