با صبر ، عزیزم ، دیگر تمام شده است و شوهر به همسر جوان اطمینان می دهد ، که آن را به یک دوست فروخته است تا یک سکس خفن رایگان نگاه داشته باشد.
مرد شغلی ندارد و پول صفر است ، اما می خواهد یک پیشوند بخرد و همسرش را متقاعد می کند که به او کمک سکس خفن رایگان کند. احمق موافق است ، نمی داند چه چیزی است ، اما وقتی شوهرش با یک بسته پول به یک دوست می آید و با چشمان گرسنه به او نگاه می کند. سپس برای او مشخص شد که این پول چیست ، اما خیلی دیر باز شد و به همین دلیل مجبور شد حضور دیگران را در بیدمشک خود تحمل کند.