دختری وحشت زده پس از دوش گرفتن به یک لکنت فرو رفت و در خفن سوپر گوشه زمین سقوط کرد وقتی دزد را در نقاب دید
یک روز عادی بود ، هروئین ما صبح زود از خواب بیدار شدیم ، کمی از هود او پر شد و به طرف دوش حرکت کرد. او را ترک کرد ، با یک حوله پیچیده ، از ترس وحشی ، روی زمین فرو ریخت و در گوشه خفن سوپر ای پنهان شد. در اتاقش در ماسک سیاه و روسری غریبه بود ، یک صدای بی ادب به او دستور داد تا لباسش را بپوشاند ، اما او در حیرت بود.